فرهنگ امروز/ آناهید خزیر:مطالعات تاریخی که دربردارنده تاریخنگاری و جامعهشناسی تاریخی است ابزاری نظری و روششناختی برای مشخص شدن هویت تاریخی جامعه است. هویت دربردارنده و معرف کیستی و چیستی هر فرد در بستر زمانی و مکانی یعنی تاریخ، فرهنگ و جامعه است. از این راه جایگاه تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اعضای یک جامعه معین روشن شده و هویتیابی که از این طریق به دست میآید منجر به تعلق تاریخی، فرهنگی و اجتماعی میشود.
«کاربرد مفهوم ایران در مطالعات تاریخی» پرونده جدید خبری است که قرار است خبرگزاری ایبنا در گفتوگو با پژوهشگران تاریخ به واکاوی آن بپردازد. در گام نخست با داریوش رحمانیان، نویسنده و دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران که در حوزه تاریخ معاصر ایران و مسائل نظری تاریخ، پژوهش و تدریس میکند، در این باره گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
با توجه به اینکه ایران از پیشینه تاریخی کهنی برخوردار است، لطفا نخست درباره مفهوم ایران بگویید.
مفهوم ایران با روایت ایران پیوند اساسی دارد و سرزمین ایران به مثابه یک کشور و دولت پیشینه درازی دارد و از این نظر در میان سرزمینها، کشورها و دولتهای دیگری که اکنون وجود دارند کممانند و از جهاتی بیمانند است. ایران در جغرافیای سیاسی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است به این دلیل که پیشینه مفهوم و روایت ایران به مثابه یک کشور - دولت دو تا سه هزار سال پیش برمیگردد. شاید در میان کشورهای دیگر دنیا که امروز در جغرافیای سیاسی به مثابه کشور و دولت شناخته میشوند و یک قلمرو ملی بهشمار میآیند ما کمتر از تعداد انگشتان یک دست بتوانیم کشورهایی که با ایران قابل مقایسه باشند، پیدا کنیم.
به نظر شما کشورهایی مانند یونان و مصر و چین از نظر پیوستگی تاریخی به مانند ایران نیستند؟
شاید تنها چین را تا حدودی بتوان با ایران مقایسه کرد که دارای تاریخ درازدامنی است. کشورهایی که در دوران کهن مفهوم سیاسی و به مثابه یک سرزمین و دولت شناخته شدهاند در تاریخ خود انقطاع داشتهاند مثل یونان و مصر در حالی که ایران در تاریخ خود استمرار و پیوستگی دارد. ایران یک واحد سیاسی تاریخدار است و در طول تاریخ هم این قلمرو سیاسی و فرهنگی و تمدنی پیوستگی داشته و استمرار پیدا کرده است. وقتی نام ایران را به کار میبریم در واقع چند مفهوم را شامل میشود و چند مصداق دارد.
از مفهوم و مصداقهایی که درباره ایران وجود دارد بیشتر بگویید.
ما سه ایران داریم؛ ایران سیاسی، ایران طبیعی و ایران فرهنگی. یکبار میگوییم ایران و مرادمان فلات ایران است به مثابه یک منطقه جغرافیایی طبیعی که ویژگیهایی به لحاظ طبیعی و جغرافیایی دارد. یک جایی میگوییم ایران به مثابه یک حوزه تمدنی و فرهنگی که این را ایران فرهنگی مینامیم. اما ایران سیاسی شاید مشخصتر و برجستهتر این پیشینه کهن را نشان دهد زیرا تاریخ بر اساس شکستها، پیروزیها، فتوحات و جهانگشاییها روایت شده و تاریخ سیاسی محور آن بوده است. البته ایران فرهنگی و سیاسی وجه تاریخی و تاریخمند بسیار پررنگی دارند، به همین دلیل ایران را باید به مثابه یک حوزه تمدنی و سیاسی و قلمرو سیاسی در نظر گرفت و تاریخی بودن آن را لحاظ کرد. همچنین باید هیستوریکال(تاریخی) درباره آن اندیشید و سخن گفت. ایران سیاسی در طول تاریخ دچار بسط و قبض و فراز و فرود بوده است و ایران فرهنگی نیز در دورههایی خیلی گسترش پیدا کرده و در دورههایی لطمهها و آسیبهای بسیاری خورده است.
در یک سخنرانی که پیشتر داشتید به ایران سیاسی اشاره کردهاید ایرانی که به مانند یک گربه به پشت سر خود نگاه میکند چرا این تشبیه را برای ایران بهکار بردهاید؟
ایران به مثابه کشور و دولت یک واحد سیاسی مشخص و در یک قلمرو مشخصی در جغرافیای سیاسی کره زمین است. ایران سیاسی به مثابه دولت و کشور و به مثابه یک قلمرو ملی است که در درون آن ملتی به نام ایران وجود دارد و مردمانی که فرهنگ و زبانهای گوناگون و عادات مختلفی دارند و با یک پیوند اساسی ذیل عنوان ایران و ایرانیت با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. این کشوری که امروز تحت عنوان ایران سیاسی در جغرافیای عالم به شکل گربهای میبینیم که به پشت سرش نگاه میکند یک زمانی ببر و پلنگ بوده و اکنون تجزیه شده است. میگویند ایران سیاسی زیرا این کشور تجزیه شده و در گذشته بخشهایی از ایران در قفقاز و در آسیای مرکزی بوده و اکنون جدا شده است. همچنین بخشهایی در شبه قاره هند بوده که امروزه پاکستان است و بخشی نیز با نام بلوچستان از آن جدا شده است. برخی از محققان میگویند که در دوره قاجاریه بخشهایی از افغانستان و هرات از ایران جدا شده است. این بحث بسیار گسترده است و زمانی دیگر را برای واکاوی بیشتر میطلبد.
از کاربرد مفهوم ایران در مطالعات تاریخی بگویید. اینکه چگونه یک مورخ و محقق از این مفهوم در پژوهشهایش بهرهگیری میکند.
یک مورخ و محقق وقتی میخواهد وارد تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شود در واقع مفهوم ایران به شکلهای گوناگون در کارش تجلی پیدا میکند و کاربرد مییابد. از نظر تاریخ سیاسی و از دوره ساسانیان مفهوم ایران را میبینیم که برجسته است و محوریت دارد. از دوره اردشیر بابکان و شاپور اول ما تحت عنوان ایرانشهر و ایران شناخته میشویم. براساس یافتهها و شواهد و دادههایی که متقن هستند و هیچ مناقشهای در آنها نیست مفهوم سیاسی ایران به دوره ساسانیان برمیگردد والا پارهای از محققان معتقد به دوره هخامنشیان هستند. کسی که میخواهد وارد تاریخ دیپلماسی و تاریخ مناسبات و تاریخ روابط بینالملل بشود و ببیند که سرزمینی به نام ایران با کشورها، دولتها، سرزمینها و مردمان دیگر چه مواجهه و رویارویی داشته است. مفهوم ایران و روایت مربوط به آن، روایتی است که با تکیه بر آن مفهوم انجام میگیرد. این مساله بسیار حساس است و محقق باید نسبت به آن دقت داشته باشد. مفهوم و روایت ایران در طول تاریخ سیاسی ایران، تاریخ مناسبات خارجی و تاریخ سیاست خارجی مساله اساسی است و باید مورد توجه مورخان و پژوهشگران قرار گیرد.
ایران در طول تاریخ با فراز و نشیب بسیاری همراه بوده اما همواره مورد توجه بیگانگان قرار گرفته است. نگاه سفیران به ایران در دورههای مختلف تاریخی چگونه بوده است؟
باید به این مساله توجه شود که در روزگاران کهن، ایران در مواجهه با رومیان و با سرزمینهای دور مانند چین چگونه بوده است. ایران در مواجهه با اقوامی مانند ترکها و عربها به مثابه ایرانیان و پارسیان شناخته میشود و تاریخ ما همواره مورد توجه بیگانگان و شاهان بوده است. ایران در دوران اسلامی تا روزگار مغولان استمرار دارد و از عصر مغولان ایران تحت عنوان ممالک محروسه در دوره صفویه شناخته میشود و سفیران در دوره صفویه توجه بسیاری به ایران دارند و دولتهای خارجی که با ایران معامله میکنند میدانند که اینجا ایران است و مردمانی در این کشور زندگی میکنند که ایرانی نامیده میشوند. سفیران، پادشاهان دولت صفویه و قاجاریه را به عنوان جانشینان و ادامهدهنده شاهان کهن ایران میشناسند. در این زمینه روایتی که فردوسی در شاهنامه از پیشدادیان و پادشاهان کهن ارائه داده بسیار تاثیرگذار بوده است. همچنین شاعران و نویسندگانی که از روزگار باستان نوشته بودند در این زمینه نقش بسزایی داشتند. پادشاهان عثمانی که دشمنان پر و پا قرص پادشاهان صفویه هستند و ستیزها و کشاکش آنها زیاد است خود را در رقابت با صفویان جانشینان اصلی پادشاهان کهن ایران معرفی میکنند و خودشان را ادامهدهندگان پادشاهان کیانی و پیشدادیان و همچنین جانشین کیخسرو زمان یاد میکنند و در نامهای به شاه اسماعیل او را افراسیاب زمان قلمداد میکنند و آنها را از قهرمانان منفی شاهنامه میدانند و اهریمنی تلقی میکنند. این مساله در تاریخ ایران بسیار قابل توجه بوده است.
با توجه به این که بخشی از فعالیت و پژوهشهای شما بر مبنای تاریخ اجتماعی شکل گرفته و سردبیر نشریهای نیز با نام «مردمنامه» هستید، به یک پرسش اشاره کنم که برخی از پژوهشگران تاریخ بر این باورند که مفهوم ایران برای مورخ و پژوهشگری که در حوزه تاریخ اجتماعی فعالیت میکند، چالشهای بیشتری دارد. مفهوم ایران در تاریخ اجتماعی چه کاربردی دارد؟
در مورد تاریخ اجتماعی مساله فرق میکند و مرزکشی سیاسی و زمانی و منطق دورهبندی که در تاریخ سیاسی لحاظ میشود نه تنها به کار مورخ اجتماعی و فرهنگی نمیآید بلکه شاید باعث مشکلاتی نیز برای مورخ اجتماعی و مورخ فرهنگی بشود. ساختارهای اجتماعی و پدیدههای فرهنگی همواره مورد مناقشه اهل نظر و فرهنگیان بوده و هست. مورخ اجتماعی خیلی نمیتواند در درون مرزهای سیاسی و قلمروهای مشخص ملی به معنایی که امروزه وجود دارد و تاریخمند است، گام بردارد. به همین دلیل میگوییم تاریخ اجتماعی ایران در دوره قدیم در جغرافیای سیاسی کنونی قابل مطالعه نیست. مطالعاتی که مورخ اجتماعی درباره تاریخ روستایی، تاریخ کشاورزی، تاریخ شهرها، تاریخ زنان و کودکان و تاریخ اقشار، طبقات و حرفهها و پیشهها میکند و دادهها و شواهد زبانشناختی و امثال اینها که به دست میآید در درون جغرافیای سیاسی کنونی ایران قابل ردیابی نیست و نقش عمده این شواهد شاید در هند، آسیای مرکزی، قفقاز و آسیای صغیر باشد و با چیزی که تحت عنوان فرهنگ ایرانی، جامعه ایرانی، اخلاق ایرانی، موسیقی، هنر و ادب ایرانی مطالعه میکنیم پیوند دارد.
بنابراین کار مورخ اجتماعی بسیار سختتر از مورخانی است که در زمینههای دیگر فعالیت میکنند.
محقق و مورخ اجتماعی باید احتیاط داشته باشد و با وسواس درباره مفهوم ایران مطالعه کند. این مساله بسیار مهم است زیرا برخی از محققان تاریخ، درباره خیالی بودن مرزهای سیاسی ایران به شکل ناسیونالیستی و ملی روایتهایی داشته و مناقشههایی در این زمینه دارند. در واقع تاریخ ایران به مثابه یک حوزه تمدنی و فرهنگی شواهد، دادهها و اسناد و مدارکی دارد که بر اساس آنها به طور واقعی و بسیار استوار و ریشهدار بوده است و هنگامی که از تعبیرهایی چون عرفان ایرانی، اخلاق ایرانی، موسیقی ایرانی، ادب و هنر ایرانی، نقاشی ایرانی و... سخن میگوییم شواهد استواری وجود دارد. مفهوم ایران ریشههای خیالین، پندارین، احساسی و عاطفی ندارد و اینگونه نیست که بگوییم برساخته و یکسری ناسیونالیسم جمع شدهاند و میخواهند ایران را اینگونه روایت کنند.
این مسالهای که عنوان میکنم حمل بر خودبرتربینی ایرانی نباشد. ما نمیتوانیم بگوییم عرفان قطری یا اخلاق بحرینی و... زیرا این کشورها قلمرو سیاسی جدیدی هستند که به مثابه یک کشور 70 سال بیشتر قدمت و سابقه ندارند. ایران تنها یک کشور نیست بلکه به مثابه یک کشور حداقل دو سه هزار سال سابقه تاریخی مدون، منسجم و پیوسته دارد. عرفان ایرانی در پهنه بسیار گستردهای رایج بوده است و مرزکشیهای مفهومی به معنای سیاسی و ملی، فرهنگی و تمدنی بسیار مهم است.
چه پیشنهادی به پژوهشگران تاریخ دارید که در این راه گام برمیدارند؟
ایران یک حوزه تمدنی و فرهنگی است که براساس مفهوم ایران روایتهای تاریخی آن از روزگاران کهن تا به امروز شکل گرفته است. در حوزه تاریخ فرهنگی و تمدن مفهوم و روایت ایران را باید به طور واقعی لحاظ کرد و به کار گرفت. تاریخنگاری که در حوزه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... فعالیت میکند باید بداند مفهوم ایران در هر حوزه گوناگون است و به این مساله توجه ویژهای داشته باشد. اگر کسی این مساله را رعایت نکند در تحریف تاریخ ایران کوشش کرده است. شوربختانه امروز این کار انجام میشود و تاریخ و فرهنگ و تمدنی که تحت عنوان ایران باید شناخته شود توسط دیگران قیچی و تسخیر شده و این مساله کار بسیار ناروایی است.
ایبنا
نظر شما